ملينا ملينا ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

من و نی نیییییم

شب زایمان

سلام عزیز دل ماامان خوبی فدات شم زیاد وقت ندارم فقط اومدم بگم که فردا صبح ساعت 6:30 اگه خدا بخواد میای بغلم تروخدااااااااااااااااااااااا تا فردا صبح صبر کن عزیزم و صحیح و سالم بیا تو بغلمممممممممممممممم چون دکتر گفت مایع کیسه آب هنوز خیلیی کمه مجبوریم که زودتر بدنیا بیاریمت نمیدونم چرا استرس ندارم ایشاله که همه چی به خوبی تموم شههههههههههههههههههههه ای وایییییییییییییییییی بابات داره صدام میمنه من باید برم یبخوابم برای فردا بوس بوس بای
12 دی 1391

سیسمونی

سلام عزیزم دوباره سلامممممممممممممممممممممممم یادم رفت بگم که بالاخره بابات زورش به من رسید و یکشنبه خانوادشو دعوت کرد و اونا هم تشریفشونو آوردند زیاد دلتو صابون نزن چیزی برات نیاوردند عزیزم  البته میدونم که زیاد تعجب نکردی چون از قبل خودم آمادت کرده بودم جیگر طلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا  و لازم به ذکر است که مامانی جون همه چی برات خریده و نیازی به خریدای اونا نداریم مگه نه فدات شممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم خلاصه ساعت 9.30 شب رسیدند و چایی خوردند و بعد یه کادو دادند و هنوز باز نکرده گفتند ستاپ باکسه منتظر بودند کلی هم ذوق بکنیم هر چند ماهوارمونو دوباره قطع کرده بودند و میخواستیم بریم یه دونه...
7 دی 1391

هفته 34

سلام عزيز دل مامان خوبي فدات شمممممممممممممممممممممممم؟ دلم برات يه ذره شده جيگر طلا 25/9/91 ساعت 11:30 وقت دكتر داشتيم بابا رفتيم ولي تا ساعت 1:30 نشستم تا نوبتم بشه عزيزم نميدوني چه برفي ميومددددددددددددددددددددددد از پشت شيشه داشتم نگاه ميكردم هر چي به بابا گفتم بزار برم پايين ببينم نزاشت كه نزاشت خلاصههههههههههههههههههه نوبتم شد رفتم داخل و وزنم كرد 65 بودم فشارمم پايين بود دكتر آزمايشمامو گفت خوبه خداروشكر قند نداشتم بعد هم رفتم دراز كشيدم براي سونو بازم آقاي دكتر مانيتورشو سمت من نياورد تا تورو ببينم بعد صداي قلبتو برام گذاشت كلي حال كردم بعد گفت حركاتت خوبه كه من گفتم حركت زياد ميكني ولي لگد نميزني زياد اونم گفت بايد هر يك ساعت ...
28 آذر 1391

سونو وزن گیری

سلام عزیز دل مامان خوبی دختر نازمممممممممممممممممممم ؟ ٥ شنبه ٩/٩/٩١ ساعت ٩ با بابا رفتیم دکتر برای سونو وزن گیری قبل از من یه خانومی رفته بود داخل برای آمینوسنتز بعد خانم منشی به من گفت برو داخل رفتم اون خانمه پشت پرده بود و آقای دکتر داشت براش آمینو انجام میداد بعد بهش گفت که بچت چندتا ناهنجاری داره و................خیلی ناراحت شدم و امیدوارم که آقای دکتر اشتباه کرده باشه چون هیچی بدتر از این نیست چند ماه با نی نی که تو شکمته انس گرفته باشی بعد یکباره بگن که بچت مشکل داره و باید بندازیش ایشاله خدا قسمت هیچ کس نکنه و همه بچه ها صحیح و سالم بیان تو آغوش پدر و مادراشون تو هم از خدا بخواه عزیزمممممممممممممممممممممم   خلاصه بعد از شن...
11 آذر 1391

عاشورا

سلام عزیز دل مامان خوبی فدات شم؟ اومدم بگم که اون نذری که برات کرده بودم که تو عاشورا قیمه درست کنم و درست کردم البته من که کاری از دستم بر نیومد عزیزم مامانی جون و خاله هات زحمتشو کشیدند که ان شا الله اجرشون با امام حسین خیلی زحمت کشیدند ایشاله که امام حسین نذرمو قبول کنه و تو عزیز دل مامان صحیح و سالم بیای تو بغلم دختر نازم الان تو هفته ٣١ هستی عزیزم و چیزی نمونده تا بیای تو بغلم وای که خیلی جیگر شدی  همش داری تکون میخوری از این ور به اون ور  تا غذا میخورم زودی میای خودتو به معدم میرسونی وقتی هم گشنت میشه میای حسابی لگد میزنی به معدم عزیزم تو از کجا می فهمی که من غذا میخورم خودتو میرسونی بالا ؟ تو از کجا می فهمی ...
6 آذر 1391

دلتنگی

سلام عزیز دل مامان خوبی فدات شم؟ این چند روز اصلا حال و روز خوشی نداشتم همش با بابایی دعوا میکردیم نمیدونم من باردار شدم چرا بابات حساس شده منم که تا حالا فکر میکردم بابا جونت تو این مدت خوب شده بعد به این نتیجه رسیدم که نخیرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر ما چون همش خونه مامانی بودیم مامانی باعث شده بود من آرامش داشته باشم به اشتباه فکر کرده بودم بابا جونتون درکش رفته بالا ولی خب در اشتباه بودم این دو سه روز که رفتیم خونه خودمون اینقدر اذیت شدم و گریه و داد و بیداد کردم که داشتم از سردرد میمردم نمیشه به آقا بگی تووووووووووووووووووووووووو خیلی بد شده البته میدونم علتشو ولی خب چاره چیه باید تحمل کرد من حساس شدم بابات...
27 آبان 1391

سرماخوردگی

سلام عزیزم خوبی فدات شممممممممممممممممممم منکه اصلا حالم خوب نیست بد جوری سرما خوردم ایشاله که حال تو خوب باشه عزیز دلم واین قرصایی که خوردم ضرری برات نداشته باشه سعی کن حسابی قوی باشیییییییییییییییییییی باشه مامان جون بوس بوسسس سه شنبه از سرکار رفتم خونه باباتو فرستادم رفت برای تختت تشک خرید و با بابایی بردن خونه چشمت روز بد نبینهههههههههههههههههههههه بابات برداشته بابایتو برده بالا واییییییییییییییی نمیدونی خونه چقدر افتضاح بود آبروم رفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت همه جا ریخته پاچ بود گریهههههههههههههههههه اونم اینقدر وسواسهههههههههههههههههههههههههههههه که نگو اصلا بیخیال پسر خودش خونرو به این روز انداخته من که همش خونه مامانی ه...
20 آبان 1391

هفته 28

سلام دخمل نازممممممممممممممممممم مليناي جيگر من خوبي فدات شم امروز اومدم روي ماهتو ديدم البته زياد واضح نبود ولي به همونم راضيم عزيزممممممممممممممممم تا روزي كه بياي تو بغلمممممم عشقم   امروز 16/8/91 ساعت 8:45 دقيقه وقت دكتر داشتم و با بابا جون رفتيم من رفتم بالا تا رفتم تو خانم منشي كه خيلي ماههههههههههههههههههههههه منو زودي فرستاد داخل ول يحيف شد بابا رفته بود ماشينو پارك كنه نتوست بياد تو رو ببينه من رفتم تو دكتر وزنم كرد واييييييييييييييييييييييييييييييي 60 كيلو شده بودم خيلي ناراحت كننده بود برام تا حالا به اين عدد نرسيده بودم ولي اشكال نداره به خاطر تو عزيز دل مامان اينم برام شيرينه عزيزم بعد فشارمو گرفت كه 6/11 بود بعد برام ق...
16 آبان 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان خوبی فدات شم؟ نمیدونم چرا چند وقته دیگه مامانو لگد نمیزنی فدات شم نکنه دیگه دوسم نداری ؟ نکنه از دستمون ناراحتی فدات شم نکنه از اسمی که بابا جونی برات انتخاب کرده خوشت نیومده یا شایدم از دست من ناراحتی که از اسمی که بابایی انتخاب کرده خوشم نیومده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هر چی هست ایشاله که صحیح و سالم باشی عزیزمممممممممممممممم وایییییییییییییییییییییییی قربونت برم که همین الان مامانو لگد زدی جیگر طلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بوس بوسسسسسسی بالاخره بعد از کلی غر غر  کردن که مردم از بس بهم گفتن اسم دخترتو چی گذاشتی منم گفتم هنوز انتخاب نکردم و همه یه جوری بهم نگاه کردند که ی...
9 آبان 1391
1