ملينا ملينا ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

من و نی نیییییم

تولد يك سالگي

1392/10/15 11:39
نویسنده : سارا
391 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزيزم

خيليييييييييييييييييييي دوست دارم عزيزم مامان به فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بالاخره بعد از چند ماه وقت كردم بيام برات يه چيزايي بنويسم اميدوارم كه منو ببخشي جيگررررررررررررررررررررررررم

13/10/92 شما يك ساله شدي عزيزمممممممممممم ايشاله كه 120 ساله بشييييييييييي دختر نازم

 

من و بابايي به دليل اينكه ميخواستيم دو روز براي شما تولد بگيريم يه روز براي فاميلاي من و يه روز براي فاميلاي بابات و از انجايي كه 12 دي شهادت امام رضا بود نشد كه روز تولدت برات تولد بگيريم و اينكه رضا (پسرخاله ) بعد از چند ماه از جنوب اومده بود و من ميخواستم تو تولدت حضور داشته باشه ما مجبور شديم زودتر برات تولد بگيرم يعني شب چله برات تولد گرفتم و خيلي هم خوش گذشت ولي چون هول هولكي شد و شب قبل تصميم به اين كار گرفتيم كيك تولدتو كه ميخواستم عكست و بندازم روش نشد كه بشه و اصلا اوني كه ميخواستم هم نشد بگذريمممممممممممممممم مهم اينه كه تو خيلي خوشت اومده بود و برات خيلي تازگي داشت عزيزم و هي ميخواستي بري به كيك دست بزنيو شمع هارو بگيري كه آخرم همين كارو كردي تا چشم ازت برداشتم با صورت رفتي تو كيك شانس هيچ كي از اون لحظه فيلم نگرفتههههههههه خيلي با حال ميشد اگه بود

خلاصه اون شب خيلي خسته شده بودي با زور لباستو عوض كردم و چندتايي عكس انداختيم و كادو هاتو باز كرديم

من و بابا برات سرسره خريديمممممممممممم

ماماني برات تاب خريده بود و 100 تومنم پول داداه بود دستش درد نكنه

خاله مهسا برات سه چرخه خرديه بود كه خيلي دوستش داري البته يكبارم از روش افتادي زمين و لپت كبود شد

خاله مژگان برات ببر خريده كه روش ميشيني و تكون ميخوره

خاله فريبا لباس برات خريده بود

دايي جونتم پول داده بود 70 تومن

دست همشون درد نكنه حالا وقت كردم عكساشو برات ميزارم

 

بعدددددددددد 5 شنبه 5/10/92 هم فاميلاي باباتو دعوت كرده بوديم

بابايت يه بوت بنفش خريده بود براي سال ديگت اندازه ميشه

عمتم يه صندلي بادي خريده بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)