بدون عنوان
دردددددددددددددددد سلام نی نیم خوبی مامان جون؟ ۲۶/۸/۹۰ رفتم خونه مامان یسردرد شدید داشتم تا شب خوب نشد دیگه مجبور شدم به بابا زنگ بزنم بیاد از سرکار با هم بریم دکتررررررررررررررر تا بابا بیاد حالم بهم خورد کلی ذوق کردم فکر کردم نشانه ای از وجود تو هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ولی برای این موضوع زود بود رفتیم دکتر بهم سرم داد و گفت یه آزمایش بارداری بدم که بابات نزاشت آز بدم گفت زودهههههههههههههه البته راست میگفت زود بودددددددد فردا بابا اومد با هم رفتیم صندلی غذا خریدیم براتتتتتتتتتتتتتت هورااااااااااااااااااااااااا عزیزم خدا کنه الان که دارم این چیزارو برات مینویسم اومده باشی تو دلممممممممم وگرنه خیلی ناراحت می...
نویسنده :
سارا
11:33