بدون عنوان
سلام عسیسسسم خوبی
اینقدر کار ریخته سرم که دارم از خستگی می میرم مامان جون این آقا مدیره خیلی نامرده حالا خوبه فکر میکنه من حامله هستم اینقدر کار بهم میده اگه حامله نبودم که بیچاره شده بودم فک کنم از حامله ها خیلی بدش میاد حسابی دیونم کرده اینقدر بهم کار میدهههههههههههههههههه تو برام دعاکن باشه جیگرممممممممممممممممممم بوسسسسسسسسسسس بوسس عسیسم چهار شنبه ۱۳/۷/۹۰ آخر وقت مدیرمون عوض شد و یه آقا مدیره دیگه اومدش عسیسم
حالا این آقاهه هم خوبه هم سخت گیره یه جورایی الان دقیق نمیتونم بگم چه جوریه واینکه خیلی ازمون کار میکشه به خاطر همین زیاد نمیتونم بیام برات بنویسم حتی دیگه نمیتونم برم تو نی نی سایت با دوستام بحرفم به خاطر همین کمتر میام برات مینویسم باشه عسیسم تا یادم نرفته بگم که مجبور شدم به این مدیره هم بگم نی نی دارم که دیگه منو نفرسه دفتر خونه تروخدا تو اولین اقدام بیا باشه عسیسم آبروی مامانت و حفظ کن بچم
دوست دارم باییییییییییی عزیزم امروز صبح ساعت ۱۰ یکی از همکارا اومد وقت دفتر خونه بگیره بهم تبریک گفت هم برای اینکه دیگه نماینده نیستم هم برای اینکه مامان شدممممممممممممممممممممممم
فکر کن هنوز که خبری نیست همه فکر میکنن من مامان شدم وااااااااااااااااااااااااااااااای از دست این مردم
دارم خجالت میکششششششششششششم سلام مامانی جون من اومدم
عسیسسسسسم قربونت برم که هنوز نیومده قدمت اینقدر خوبه به مامانت رفتی دیگه فدات شم دیشب با بابا رفته بودیم بیرون و داشتیم راجع به اینکه بریم مسافرت حرف میزدیمکه بابا گفت کاش یه ماشین ۲۰۶ میخریدیم با اون میرفتیم ........................ که ساعت ۸:۳۰ شب بابا رفت پیش بابایی که دید یک ۲۰۶ سفید و مدل ۹۰ داره و انو خرییییییییییییییییییییید اینجوری شد که ما ماشییییییییییییین خریدیییییییییییییم دوست دارم عسیسسسسسسسسم بوووووووووووووووووووووووووس عسیسسسسسسم بالاخره موافقت کردند که یکی دیگه جای من بره دفترخونه خدایاااااااا شکرت همه چی داره مهیا میشه که تو بیای پیششم عشق من
۲۷/۷/۹۰ وقت دکتر دارم خدا کنه که بگه مشکلی نیست چون من دیگه طاقت دوریتو ندارم عسیسسسسسسم
در ضمن ببخشید الان چند روزه نیومدم برات بمویسم آخه سرم شلوغ بود تازه نمیدونی چی شده که من دوباره به یکی از دوستام پول قرض دادم ۲۰۰۰۰۰۰ تومن بابات ناراحت شد همه کارتامو ازم گرفت گفت با هزار تومن میری با هزار تومن میاییییییییی پس کی میایییییییییییی حقمو ازش بگیرییییییییی شوخی کردم
راستی بچم دیشب منو بابات اصلا حوصله نداشتیم سفررو جمع کنیم در آخر به ابن نتیجه رسیدیم که یه بچه بیاریییییییییم کارامونو بکنهههههههههههه هههههههههههههههههههههههههه نترس عسیسسسسسسسسسسم شوخیییی کردیییییم عزيزم امروز رفتم دفتر مدير و بهش گفتم كه من ميخوام واسه ني ني اقدام كنم اگه ميشه من ديگه نرم دفتر خونه يكي ديگه بره
اونم گفت. . . . . . .. باااااااااااااااااااشه اينجوري شد كه همي چي داره يواش يواش درست ميشه
تا اينكه تو زود بياااااااااااااااي عسیسسسسسسسسسسسم دیروز ۳/۷/۹۰ دومین سالگرد ازدواجمون بود ولی من یادم رفته بود و رفتم خونه دیدم در قفله کلی ناراحت شدم وقتی درو باز کردم دیدم یک كیک روی میزه با یک شمع به عدد ۲ و چند تا شمع دیگه روی میز روشنن همه برقا هم خاموش بودند باباتم رفته بود توی حمام قایم شده بود منم رفتم تو حمام دیدم بابات با یه دسته گل اونجا وایساده اومد بیرون وبغلم کرد و بوسیدم خیلی خوشحال شدم که یادش بودددددددددددددددددد
ایشاله تو زود بیاییییییییییییی تا هر سال تولدتو جشن بگیریم عسیسم سلام مامانی ۴ شنبه ۳۰/۶/۹۰ ساعت ۶ رفتم جواب آزمایشو گرفتم به دکتر نشون دادم گفت همه چی خوبه فقط یک مقدار تیروئیدم پرکار بود که البته نگران نباش برام قرص نوشت گفت چیزی نیست زود خوب میشی
عسیسم من همش خوابتو میبینم شنبه که از خواب بیدار شدم خیلی خوشحال بودم آخه خوابتو دیدم خیلی خوب بود بغلت کرده بودم خیلی دلچسب بود وقتی از خواب بیدار شدم دلم میخواست که کنار بودی ولی حیف که باید صبر می کردم این اولین باری نبود که خوابتو دیدم و مطمئن هستم که آخرین بارم نیست خدا کنه که زودی بیایی آخه من طاقت دوریتو ندارم مامانییییییییییییییی جون |
|