ملينا ملينا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

من و نی نیییییم

تولدت مبارکککککککککککککککککک

1391/10/18 13:56
نویسنده : سارا
214 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان خوبی فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت شم الهی مامان قربونت برههههههههههه که خیلی جیگرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی میخوامتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت عزیزم هر روز بیشتر از دیروز عاشقت میشم فدات شمممممممممممممممممممم

عزیز دل مامان شما در تاریخ 13/10/91 ساعت 7:06 چشمای قشنگت به این دنیا باز شد با قد 50  سانتیمتر و وزن 2600 گرم  خیلی ریزه میزه هستی جیگر مامان عاشقتممممممممممممم

عزیزم ما ساعت 4 از خواب بیدار شدیم و حاضر شدیم تا بریمممممممممممممم  بیمارستان  و شما رو با خودمون بیار خونه که مامانی هم خونه ما بود سه تایی رفتیم دنبال عمه و مامان بزرگت اونا هم بردیم ساعت نزدیک 5 بود که رسیدیم بیمارستان و چند تا فرم دادند که من انگشت زدم و گفتند برو بلوک زایمان منم از همه خداحافظی کردمو رفتم لباسامو دراوردم و رفتم رو تخت دراز کشیدم دو تا مامان دیگه هم اونجا بودند بعد پرستار اومد صدای ناز قلب شمارو چک کرد و رفت بعد اومدند سرم برام وصل کردند و هی فشارمو میگرفتند و .... بعد خانم فیلمبردار اومد ازم فیلم گرفت و رفت بعد رسیدیم به جای سخت ماجرا که اومدن سون وصل کردند که دردم اومددددددددددددددددددددددددد جیگر مامان خانمه هم هی میگفت بابا خودتو شل کنننننننننننننننننننن منم گوشم بدهکار نبود خلاصههههههههههههههه کلی منتظر شدم تا ساعت شد 6:30 اومدند منو ببرند اتاق عمل یه کوچولو استرس داشتم که تو راه آقای دکترو دیدیم بهم سلام کرد و با دیدنش استرسم کم شد خلاصه رفتیم تو اتاق عمل منو از اون تخت گذاشتند روی تخت زایمان بعد دکتر بیهوشی اومد ازم سوال کرد بیهوشی میخوام یا بی حسی که من از دکتر معینی خواستم راهنماییم کنه دکتر هم گفت بی حسی کنم بهتره چون نی نی داره زود به دنیا میاد داروی بیهوشی روش اثر میزاره بی حسی بهتره منم با گفتن این جمله سریع قبول کردم بعد هم دکتر بیهوشی اومد گفت فکراتو کردی منم گفتم بیحسی میخوام اونم کارشو شروع کرد بعد گفت بشینم روی تخت بعد یه چیزی مثل آب خنک ریخت پشتم بعد دنبال استخون گشت و بعد هم سوزنو زد خدایی درد نداشت بعد ازم خواستند دراز بکشم بعد فشارسنج بهم وصل کردند دستامو باز کردند و آمپول بهم میزدند و یکی هم به گردنم زدند وهی معذرت خواهی یکردندکه ببخشید این یه ذره درد داره بعد هم پرده سبز کشیدن جلوی صورتم بعد من گفتم پس من از کجا ببینم به دنیا اومدن دخترموووووووووووووو اونا هم گفتند نمیشه کهعملو ببینی دختر بعد انگاری به هم میگفتند کهشروع کنیم که یه خانمم بالای سرم نشسته بود و باهام حرف میزد آرومم کنه بعد یه  چند دقیقه یه چیزایی مثل فشار و کندن حس کردم بعد خانمه گفت که دارن درش میارن  منم از فرصت استفاده کردم و تند تند برای همه دعا کردم  بعد گفت دخترت به دنیا اومد وایییییییییییییی چه موهایی داره بعد گفتند وای چقدر هوشیاره چشماشم بازه و بعد خانمه بهم تبریک گفت بعد تورو بردند اونور منم همش میگفتم نشونمممممممممممممممم بدین صدای گریتم دراومده بود خانمه میگفت بزار الان میاریمش بزار تمیزش کنیم واییییییییییییییی من همش میگفتم دخترمممممممممممممممممممممممممممم عزیز دلم بیا فدات شم بالاخره آوردنت بهم نشونت دادن بعد چسبوندنت به صورتم منم تا تونستم بوست کردم عزیزممممممممممممممممم وای که چقدر دوست داشتم عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

بقیشو بعدا میام برات تعریف میکنم چون شما دیگه داری از خواب بیدار میشی گلم بوس بوس باییییییی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

نرگسی
18 دی 91 14:06
عزیز دلمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم قدمش مبارک باشه مامان سارا .. ای جونم عزیزمممممممممممممممممممم .. مامانی عکسشم بذار زود ..
مامان جون نی نی
18 دی 91 14:20
چرا عکس نگذاشتی پس ما چی یعنی نی نی رو نبینیم
مامان نسرین
18 دی 91 14:48
سلام ملینا جون خوش اومدی فرشته کوچولو به بغل مامان و بابای مهربونت تولدت مبارک خاله جون
مامان نسرین
18 دی 91 14:50
مامانی تبریک میکم گلت رو بغل گرفتی انشاالله خوش قدم باشه زیر سایه خداوند و شما و همسر عزیزتون باشه خیلی مراقبش باش . من منتظر عکس نازش هستم گذاشتی خبرم کن میبوسمت
نیلی
19 دی 91 9:03
سارا جون خیلی خوشحالم برات خدا دخترت رو برات حفظ کنه.زود عکسش رو بذار
پریسا
19 دی 91 15:30
خدایه من خدایه من بالاخره عروسمورو دیدی مواظبش باشیااااااااااا گفته باشم مادر شوهر داره بی کس و کار نیس هههههههههه
مامان نازی
19 دی 91 23:58
ای جونم.خدارو بینهایت شکر.خیلی خوشحالم.خدا اینشالله این فرشته کوچولورو زیر سایه شما با سلامتی و شادی نگه داره.از ته دلم خوشحالم تبریک میگم قدمش پر از برکت و سلامتی و شادی باشه .سر فرصت عکسهای نازشو بزار.قابل دونستی وبلاگ ماهم بیا.
طیبه
30 دی 91 14:56
ای جانممممممممممممم مبارکه قدمش گل دخترییییییییییییییییی قربونش برم من الهیییییییییییییییییییییییییی خدا حفظش کنه


مرسی دوست جونم ایشالههههههههههههههههههه به دنیا اومدن دختر ناز خودت