این ماه هم نیومدی
سلام عزیز دل مامان خوبی؟ چرا نیستی؟ چرا نمیای؟ چرا دوستم نداری؟ چرا منو نمیخوای؟ چرا دوستم نداری؟ چرا ازم دوری؟ چرا پیشم نمیای؟
٥ شنبه بازم مهمون ناخونده به جای شما تشریف آوردن و من کلی ناراحت شدم و کلی کردم
با باباتم که قهر بودم صبح از خواب بیدار شدم رفتم باهاش دعوا کردم هر چی از دهنم درومد به عمه هات گفتم آرومممممممممممممممممم شدم هههههههه
بعدشم بابا رفت دانشگاه منم کارارو کردم غذا درست کردم بابا اومد خونههههههههههه باهم آشتی کردیم
ولی همه حرف من اینه که چرا تو نمیایی پیشم عزیزم دارم خسته میشم آخه داره این سوال که چرا نی نی نمیارین شروع میشه من تحمل این یکیو ندارم نیومدن تو یک طرف حرف مردم هم یک طرف عزیزم ترو خدا برو از خدا اجازتو بگیر بیا پیشم آخه من دارم دیونه میشم من خیلی میخوامت من عاشقتممممم و میدونم که بالاخره یه رو زطعم شیرین مادر شدنو میچشممممممممم و تو میای تو دلمممم بعدشم تو بغل من و باباااااااااااااااااا یییییییییی به امید اون روز زیبااااااااااااااااااااااااااااا
دوست دارم بوس بوسسسسسسسسسسس