ملينا ملينا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

من و نی نیییییم

مریض شدن دختر نازم

1392/7/4 21:52
نویسنده : سارا
342 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلممممممممممممممممممممممممممم مامان فدای اون چشمای قشنگت بشه که یه ذره شده از تب عزیزم

مامان جون تقریبا بعد از یک ماه و نیم که دکتر نبرده بودمت تصمیمم گرفتم این هفته شمارو ببرم دکتر که ای کاش این کارو نمی کردم چون هیچ مشکلی نداشتی برای چکاب بردمت ولی چشمت روز بد نبینه رفتن همانا و مریض شدن شما هم همانا دختر دسته گلمو با دست خوردم مریض کردم الهی مامان فدات بشه

آره مامان جان از دکتر که برگشتیم بردم خوابوندمت بعد که بیدار شدی دیدم تب داری اولش فکرکردم که چیز خاصی نیست و توجه نکردم  بعد رفتیم بیرون گشتی زدیمو بعد رفتیم خونه مامانی که مامانی گفت چرا این بچه اینقدر داغه گفتم بیرون هوا گرم بوده به خاطر اونه ولی این تب ادامه پیدا کرد و به بابا گفتم بره برات استامینوفن بخره بهت دادم خوردی بعد زود تبت اومد پایین خیالم راحت شد ولی شب ساعت ٢ بیدار شدی با گریه دیدم حسابی بدنت داغه لباستو دراوردم و بهت قطره دادم خوردی و تا صبح داغ داغ بودی فردا صبح تبت کمتر شد ولی شب کهمیشد تبت بالا مبرفت بابا جونت هم خونه نبود با دایی جون رفتیم دکتر  دکتر خودت که نمیتونستیم بریم مجبور شدم ببرمت درمانگاه که از شانس بدمون همون دکتری بود که گفته بود نباید شیرمو بهت بدم و دفترچتو که دید نسخه قبلی خودشو دید و گفت شیرخشک بهش دادی منم گفتم نه و دید بردکت پیش دکتر نریمان کلی ناراحت شد اصلا یادش رفته بود شمارو برای چی آوردیم دکتر هرچی میگفتم تب داری اون از نحوه درمان نریمان میپرسید و ... خلاصه تشخیص دادند که شما سرماخوردی وبرات استامینوفن و دیازپام و سفیکسیم تجویز کردند هرچند با ترس بهت میدم میخوری ولی چاره چیه دکتر خودت نمیتونیم بریم

خلاصه ٤/٧/٩٢ ساعت ٥ که از خواب بیدار شدی دیدم چندتا دونه قرمز روو صورتت زده مامانی که از اول تشخیص داده بود سرخکه گفت دیدی بچم سرخک گرفته دکتره هیچی حالیش نبود

خیلی برات ناراحتم عزیزم چون خیلی بیحالی و خیلی داری اذیت میشی هرکی میبینه میگه چرا اینقدر لاغر شدی تو از وقتی به دنیا اومدی یه روز بی درد نداشتی عزیزم همش  دل درد داشتی و اسهال یا در حال دندون دراوردن بودی و الانم که چند روز بود دندونت اذیتت نمیکرد سریع تب کردی و سرخک گرفتی خیلی اعصابم خورده عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم امیدوارم که زودی خوب و سرحال بشی و همون دختر شیطون بلای مامان بشیییییییییییی جیگر طلا

میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بوس بوسیماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نیلی
19 آذر 92 15:58
سارا جون کجایی؟چرا کم کار شدی؟ از طرف من دخترت رو ببوس