ملينا ملينا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

من و نی نیییییم

سونو گرافی

سلام جیگر طلا خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟ شنبه ٢٠/٣/٩١ به خاطر اینکه حالم بد بوددد نیومدم سرکار یه ذره بهتر شده بودم ولی بازم زیاد نمیتونستم چیزی بخورم عزیزم امیدوارم که تو با این نخوردن های من ناراحت نباشی و اونجا حسابی به خودت برسی عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممممممم بالاخره روزی که باید میدیدمت فرا رسید با هزاررررررررررررر امید اومدم ببینمت خانمه گفت که باید آب بخوری وای اصلا نمیتونستم بخورم میترسیدم حالم بهم بخوره ولی بالاخره بعد ار نیم ساعت وقتش شد کهبیام ببینمت به بابایی هم گفته بودم ÷شت در وایسه صداش کردم بیاد تو ببیندت ولییییییییییییییییییییییییی من خودمم موق به دیدنت نشدم فقط یه لحظه دیدمت اونم به خاطر اون آقا دکترههههههه...
21 خرداد 1391

وروجک مامان

سلام عزیز دل مامان خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربونت برم که دوست داری مامانو اذیت کنی هر روز مدلش عوض میشه فدات شمممممممممم ٥ شنبه همه چیز خوب بود خاله مهسا برای قبولی صبا ( دختر خاله جونت) یه جشن کوچولو گرفته بود و منم تا تونستم خوردم و همه چی عالی بود و هیچ مشکلی نبود شبم رفتیم پارک که اونجا بوی قلیون بهم خورد حالم بد شد سردرد گرفتم شدید و زود رفتیم خونه تا صبح خوابیدمممممممممممممممم و همه چی از جمعه شروع شد در ضمن با بابا جونتم قهر کرده بدم چون چهار شنبه براش شام درست نکردم اونم الکی باهام قهر کرد حتی جمعه صبح هم نیومد دنبالم منم با اون حال بدم برای اینکه کسی بو نبره با هم قهریم صبح تا همه خواب بودند پاشدم رفتم خونههههههههههههههههههههه و...
21 خرداد 1391

بازم یه نی نیه دیگه داره از دست میره

سلام عزيز دل مامان خوبي عزيز دل مامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اميدوارم كه هميشه خوب خوب باشي هم تو هم تمام ني نياي دنيا آخه از دست دادن شما فرشته هاي نازنين خيلي سختههههههههههه بازم يه ني ني ديگهههههههههههههههههه ميخواد از پيشمون برههههههههههه تروخدا براي نيني دوست جونم مهديه جون كه از دوران دبيرستان با هم دوستيم كلي برنامه ريزي كرديم با هم مامان بشيممممممممم و با هم مامان شديم ولي حالا اون متوجه شدههههههههههه كه اين بارم ني نيش بايد سقط شهههههههههه دعا كن عزيز دل مامان كه امروز رفت دكتر بگه مشكلي نيست آخه مگه يه مادر چقدر تحمل داره چه جوري با اين موضوع بايد كنار بياد بعد از 2 سال از گذشت سقط اول تازه خودشو راضي كرده بود كه دوباره مامان شه كلي همممممممممم...
17 خرداد 1391

حالت تهوع

سلام عزيز دل مامان خوبييييييييييييييييييييييييييييييييييييي؟ شما كه فكر كنم خوب باشييييييييي چون حسابي داري شيطوني ميكني كه حال مامان زياد خوب نيست خيلي خوشحالم كه بالاخره داري خودي نشون ميدي به مامانننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن خيلي دوست دارم عزيزمممممممم ديروز 15/3/91 حال ماماني خيلي بد بود هر كاري ميكردم حالت تهوعم خوب نميشد از اين ناراحت بودم كه نمي تونم چيزي بخورممممممممممممم و اينكه نكنه مشكلي برات پيش بياد عزيزم به خاطر همين زنگ زدم به بابايي بياد منو ببره دكتر كه اونم سريع مرخصي گرفت و اومد رفتيم آقاي دكترم برام سريع سرم نوشت و قرص و شربت كه من هيچكدومشو نخورم چون ميترسم برات ضرر داشته باشههههههههه ولي امروز چون ...
16 خرداد 1391

دکتر

سلام عزیز دل مامان خوبی عزیزم؟ بالاخره بعد از کلی انتظار ٩ خرداد رسید و من باید میرفتم دکتر به این امید که حتما صدای قلبتو میشنومممممممممممم!!!!!!!!!!!!!!!!!! سه شنبه ٩/٣/٩١ وقت دکترداشتم برای ساعت ٤  که ساعت ٣ حاضر شدم برم که خاله مهسا گفت منم باهات میام من کلی نههههههههههههه اوردم ولی قبول نکرد تنهایی برم آخه بابا جون رفته بود سرکار و من خونه مامانی بودم خلاصه ساعت ٣:٣٠ با خاله جون رفتیم دکتر واییییییییییییییییی نمیدونی چقدر شلوغ بود عزیزم ولی چاره چی بود باید تحمل میکردم ساعت ٦:٣٠ بالاخره نوبت من شد سرم حسابی درد گرفته بود هیچی هم با خودم نبرده بودم بخورم وقتی هم که رفتم  داخل اتاق دکتر اصلا دیگهحال نداشتم ازش چیزی بپرسم خلاص...
10 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان خوبی عزیزم؟ قرار بود بیام برات از روزی که رفتم خونه پدر بزرگ جونت و خبر اومدنتو بهشون دادم بیام بگممممممممم عزیزم رفتیم بهشون گفتبم که بابا بزرگ و مامان بزرگ شدند مامان بزرگ و عمه هات خوشحال شدند ولییییییییییییییییییییییییی امون از دست بابابزرگت که خیلی حسودددددددددددد و مغروره دلم نمیاد برات بنویسم چی شد عزیزم ولیییییییییییییییی دیگه نمیرم اونجاااااااااااااااااا خودتو ناراحت نکن جیگر مامان  مهم اینه که من و بابایی خیلی دوست داریم عزیزمممممممممم   بوسسسسسسسسسسس بوس
6 خرداد 1391

جواب آزمايش

سلام عزيز دل مامان خوبي عزيزم؟ دلم برات تنگه فدات شممممممممممممممممممممم ديشب بالاخره رفتم جواب آزمايشو گرفتم و بتام 1452 بودددددددددددددددددددددد هورا فكر كنم خيلي خوبههههههههههه قربونت برم كه همچيت خوبه مامانم زياد اذيت نميكنيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي بوس بوسي   بعد از اينكه جوابو گرفتممممممممممممممم رفتيم با بابا شيريني خريديم واييييييييييييييي نميدون يتو شيريني فروشي يه دخمل ناز بوددددددددددددددد همش به مامانش ميگفت اينو ميخوام اونوميخواممممممممم  تا مامانش ميگفت كدومو ميخواي سريع يه چيز ديگرو نشون ميداد خيلي كيف كردمممممممممم بي صبرانه منتظرم تا بيايييييييييييي و هي بگي اينو ميخوام و اونو ميخواممممممممممممم...
2 خرداد 1391

خبر دادن به همههههههههههههههههههههههههههههه

سلام عزیزم راستی یادم رفت بگم که امروز قراره برم جواب آزمایشو بگیرم و ببرم به مامانییییییییییی و خاله ها نشونننننننننننننننننننننن بدممممممممممم وای چه حالی میشن از خوشحالی وقتی بفهمنننننننننننننن البته یه ذره برام سخته گفتنشششششششششششش ولی تو کمک کن که زیاد خجالت نکشمممممم و زودی بگم البته مامانی که یه حدسایی زدهههههههههههههههههههه ولی منتظر باش تا فردا بیام برات تعریف کنم چی شددددددددددددددددددددددددد باشه عزیزممممممممممممممممممممممم       ...
1 خرداد 1391

دلم گرفته

سلام عزیز دل مامان خوبی فدات شم؟؟؟؟؟   امروز حال مامانی خیلی بده خیلی گریه کردم آخه دوستمممممممممم نیلی جون دوقلوهای نازشو از دست داد باورش برام سخته خیلی دلم شکست آخه یه مادر مگه چقدر تحمل داره که درد به این بزرگی و تحمل کنههههههههههههههههههههههههه تروخدا تو مواظب خودت باش جیگر طلای مامان هرچند که فکر میکنم باهام قهریییییییییییییی آخه اصلا نمیتونم باهات ارتباط برقرار کنم نکنه هنوز از دستم ناراحتیییییییییی؟ بابا من که معذرت خواهی کردممممممممممممممممممممم ازت عزیز دلمممممممممممممم سعی کن همیشه سالمممممممممممممممم باشی چون من اصلا طاقت از دست دادنتو بعد از این همه صبر و سختی که کشیدم تا بیای ندارمممممممممممممممممممممم باشه عزیز دل مام...
1 خرداد 1391